علی بن عیسی اربلی(ره) در کتاب کشف الغمه به سند خود از ابی سعید خدری روایت کرده که روزی علی بن ابیطالب (ع) مختصری به عنوان قیلوله خوابید و چون برخاست به فاطمه(ع) فرمود: ای فاطمه آیا غذایی پیش تو هست که مرا بدان سیر کنی؟ فاطمه عرض کرد: نه! سوگند بدان خدایی که پدرم را به نبوت و تو را به وصیت گرامی داشته امروز چیزی که بتوانم بدان تو را سیر کنم ندارم و بلکه دو روز است که غذایی جز همان که برای تو می آوردم در خانه نبود و من تو را بر خود و دو فرزندم حسن و حسین مقدم می داشتم و آن غذا را برای تو می آوردم! علی (ع) فرمود: ای فاطمه چرا به من خبر ندادی تا برای شما چیزی تهیه کنم؟ فاطمه عرض کرد: ای ابوالحسن از خدای خود شرم داشتم چیزی از تو بخواهم و تو را به چیزی تکلیف کنم که قدرت آن را نداری.
(برگرفته از نرم افزار هدایت در حکایت)
بازدید امروز: 134
بازدید دیروز: 307
کل بازدیدها: 807225